پنجره

هیچوقت فکر نمیکردم که به خاطر کم شدن یک کشیک یعنی 15 تا کشیک بشه 14 تا انقدر خوشحال بشم فکر اینکه می تونم یک روز صبح بعد از طلوع افتاب بیدار شم شعف انگیزه ولی نیمه عمر این خوشحالی تا کی می تونه باشه ؟!خدا میدونه!احتمالا خیلی کم! تو این مدت یکی از چیزهایی که کمی خوشحال وامیدوارم می کرد این بود که با هر کشیک یک روز از این روزهای سخت ،روزهای بی پنجره تموم میشه !  پاویونی که پنجره ای به بیرون نداره کاشکی یک پنجره بود !!(این تصویر هیچ ربطی به این مطلب نداره)

نظرات 7 + ارسال نظر
پریدخت دوشنبه 27 آذر 1385 ساعت 07:24 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام سالی جان

هیچ قفلی نیست در بازار امکان بی کلید

امیدوارم پنجره های روشنی در انتظار لحظه های نا امیدیت باشه
همیشه شاد و پیروز باشی .

پسرک تنها دوشنبه 27 آذر 1385 ساعت 07:36 ب.ظ http://pesaraketanha.blogsky.com

ببین من که نگفتم به مریضه دوستت...!
چقدر کشیکاتون زیاده ها! مال ما سه و نیم تاست،بازم غر غر می کنم!

سلام
هان مشو نومید چون واقف نیی از سر غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
ممنونم که به کلبه تنهایی من تشریف آوردین
در پناه حضرت دوست شاد باشید و امیدوار.

هدایی چهارشنبه 29 آذر 1385 ساعت 09:46 ب.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

سلام مزسی سر زدین :)‌ چشات خوشگل میبینه جیییییییییگر
بای

کامروز چهارشنبه 29 آذر 1385 ساعت 10:01 ب.ظ http://www.steamboatman.blogspot.com/

سلام

پسرک تنها چهارشنبه 29 آذر 1385 ساعت 11:06 ب.ظ http://pesaraketanha.blogsky.com

مرسی!
می دونم که خیلی فشار میاد با این کشیکامون!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 30 آذر 1385 ساعت 01:09 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد